خاطره ای زيبا از زنده ياد حسين پناهی

ساخت وبلاگ

اکبرعبدی می گوید: یک روز سر سریال بودیم.

هوا هم خیلی سرد بود. از ماشین پیاده شد بدون کاپشن.

گفتم: حسین این جوری اومدی از خونه بیرون؟

نگفتی سرما می خوری؟! کاپشن خوشگلت کو؟

گفت: کاپشن قشنگی بود، نه؟

گفتم: آره!

گفت: من هم خیلی دوستش داشتم

ولی سر راه یکی را دیدم که هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت

ولی من فقط دوستش داشتم...

روحش شاد و يادش گرامی

پرسه های عاشـــقانه...
ما را در سایت پرسه های عاشـــقانه دنبال می کنید

برچسب : خاطره ای زیبا برای دوست,خاطره ای زیبا برای یک دوست,خاطره ای زیبا برای دوستان,خاطره ای زیبا از شهید,خاطره ای زیبا از شهید برونسی,خاطره ای زیبا,خاطره ای زیبا از یک شهید,خاطره ای زیبا به یک دوست,خاطره ای زیبا از دوران,خاطره ای زیبا برای بهترین دوست, نویسنده : 02parandeh0 بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت: 10:41